حاشیه نشینی : توزیع نامتعادل امکانات شغلی و اقتصادی
مهرداد درویش پور با اشاره به اینکه پدیده حاشیه نشینی اصولا ناشی از رشد جامعه سرمایه داری و به ویژه سرمایهداری پیرامونی است میگوید: «سرمایه داری بر یک رشد ناموزون استوار است و این به معنای آن است که بخشهای مختلف اقتصاد، بر مبنای سود آوری و نه بر مبنای نیازهای جامعه توسعه پیدا میکنند و این باعث تمرکز و گسترش چه در حوزه صنعتی و چه در حوزه امکانات اجتماعی در شهرهای بزرگتر که از بازار پر رونق تری برخوردار است می شود. به این معنی در نظریه ای که حاشیه نشینی را صرفا با رشد ناموزون سرمایهداری توضیح میدهد، به گونهای «خودکار» بخشهایی از جامعه پیشرفتهتر شده و بخشهای دیگر کمتر پیشرفته می کنند. به عبارت دقیقتر شهرهای بزرگ به مراکزی صعنتی تبدیل میشوند که شکاف بین شهرهای کوچک و روستاها با آن بیشتر و بیشتر میشود.»
درویش پور در ادامه می گوید: «تمام جان کلام این است که آدمی چه به دلیل نیاز به اشتغال و کار و چه به خاطر رسیدن به شرایط بهتر زندگی، از مکانی با امکانات شغلی و زندگی کمتر به جایی نقل مکان می کند که امکانات بیشتری داشته باشد. بنابراین شهرهای بزرگ برای بسیاری از افرادی که در شهرهای کوچک یا روستاها بسر می برند، نوعی جذابیت پیدا می کنند تا بعنوان نیروی کار آزاد به شهرهای بزرگ بیایند. به این ترتیب این کشش مغناطیسی که شهرهای بزرگ در سراسر دنیا پیدا میکنند افراد را با امید به پیدا کردن شغل و شرایط درخور و بهرهمندی از زندگی پر رفاه ترشهری به خود جذب میکنند.»
درویش پور با ذکر این نکته که حاشیه نشینی در دوره پهلوی و دوران کنونی از نظر اشتغال و مسکن تا حدودی تفاوت دارد میگوید: «این واقعیتی است که شهر تهران امروز به شدت گسترش یافته و جمعیتی چند برابر دوران پهلوی یافته است. در دوران کنونی پدیده توسعه مسکن را به شکل سرسام آوری می بینیم اما با فرصتهای شغلی متناسب با جمعیت تهران روبهرو نیستیم. یعنی در دوره پهلوی گرچه فرصتهای شغلی لازم به نسبت جمعیت تهران و به رغم شکاف طبقاتی وجود نداشت، اما به اندازه امروز ناموزون نبود. در مقابل مسکن سازی بسیار محدودتر بود و حلبی آبادها، زورآبادها و بسیاری از زاغه نشینیهای حومه تهران محصول شرایطی بود که مردم فاقد توان اقتصادی، فاقد مسکن و فاقد شغل مناسب، ناگزیر به آن روی میآوردند. اما در دوره حاضر بخاطر سیاستهای غلط اقتصادی و غیر مولد که باعث فرار بخشی از سرمایهها شده و مساله بیکاری وگرانی فزاینده، شکاف طبقاتی و کمبود اشتغال به شدت گسترش یافته است. با این همه مسکن سازی در تهران رشد چشمگیری داشته و ترکیب جمعیت روستایی از ترکیب جمعیت شهری نسبت به گذشته بسیار کمتر شده است. مسکن سازیها در شهرهای بزرگ همچون تهران باعث جذابیت بیشتر محیط شهری و افزایش مهاجرتها شده است بی آن که امکانات شغلی متناسبی وجود داشته باشد. امری که به رشد بیشتر فقر و حاشینه نشینی منجر میشود.»